ماجرای آتش زدن خانه فرقه دیویدیان بوسیله دولت آمریکا
| |
استراتژی دشمنان در جنگ علیه امام مهدی(ع)
| |
![]() |
از هنگامی که خورشید انقلاب اسلامی در آسمان این سرزمین سرخ فام طلوع کرد، تا چهاردهم خرداد 1368 فقط 10 سال و اندی سپری شد، امّا شعاع اندیشه های ناب و نورانی این شمس پرفروغ تا قلب زمین و زمان پیش رفت، به گونه ای که امروز هیچ نقطه ای از این کره خاکی نیست که نام خمینی کبیر و انقلاب سترگ او را نشنیده باشد.
بسم رب المقاومة
اقدامات صهیونیسم جهت استیلا برجهان
در آغاز تشکیل صهیونیسم و دولت به ظاهر یهود، برای پیگیری آن اهداف، پروتکل های صهیونیست
یا برنامه های آینده صهیونیسم جهت استیلا بر جهان، تدوین گردید. "هرتسل" در آن زمان چندین بار
گفته بود؛ شاید امروز یا پنج سال بعد جهانیان به من بخندند، لکن در پنجاه سال آینده این دولت را
خواهند دید که حاصل عزم و اراده آهنین مان برای تشکیل آن است.
بهائیت وآمریکا
ب - در خصوص نکته دوم (عدالتگری حکومت آمریکا، و گرایش نداشتن دولت و ملت آن کشور به استعمار و تصرف کشورهای جهان)، در خطابه عباس افندی (مورخ 12 مه 1912.م / شب 25 جمادیالاول 1330.ق) آمده است که <چون من به آمریکا آمدم، دیدم جمعی همه حامی صلحاند، و اهالی در نهایت استعداد، و حکومت آمریکا در نهایت عدالت، و مساوات بین بشر جاری است، لهذا من آرزویم چنان است که اول پرتو صلح از آمریکا به سایر جهان برافتد. اهالی آمریکا بهتر از عهده [استقرار صلح در جهان] برآیند، زیرا مثل سایرین نیستند. اگر انگلیس بر این امر برخیزد، گویند به جهت منافع خویش مبادرت به این امر نموده؛ اگر فرانسه قیام نماید، گویند به جهت محافظت مستعمرات خود برخاسته؛ اگر روس اعلان کند، گویند برای مصالح سلطنت خود تکلم
کرده؛ اما دولت و ملت آمریکا مسلم است که نه خیال مستعمراتی دارند نه در فکر توسیع دایره مملکت هستند و نه درصدد حمله به سایر ملل و ممالک، پس اگر اقدام کنند، مسلم است که منبعث از همت محض و حمیت و غیرت صرف است. هیچ مقصدی ندارند....>26
بهائیت و آمریکا
عباس افندی در سالهای 1911 - 1913 سفری به اروپا و آمریکا کرد و سخنرانیهای
متعددی در مجامع و محافل مختلف این دو منطقه ایراد کرد.
در سخنرانیهای عباس افندی در آمریکا، چند نکته درخور تأمل به چشم میخورد: 1 - تأکید مکرر برلزوم ترک تعصبات گوناگون، از جمله تعصبات ملی و میهنی، و تخطئه <مطلق> این تعصبات، و افتخار به اینکه بهائیان ایران، تحت تأثیر تعالیم حسینعلی بهاء، از این گونه تعصبات، به دورند؛ 2 - طرح این ادعا که حکومت آمریکا در نهایت عدالت عمل میکند، مساوات در این کشور کاملاً جاری است، و <دولت و ملت آمریکا به هیچوجه اندیشه استعمار و تصرف کشورهای دیگر را در سر ندارند و اقداماتشان صرفاً جنبه انساندوستانه دارد؛ 3 - تأکید برغنی بودن منابع زیرزمینی و بهرهبرداری نشده ایران (بخوانید: نفت) و امتیاز ویژه ایران از این حیث برای <تجارت و منفعت> سرمایهداران آمریکایی، و تشویق آن جماعت به آمدن به ایران و استخراج معادن این کشور (که لازمه آن، کسب امتیازات اقتصادی در ایران است).
ادامه مطلب ...بهائیت و انگلیس
عبدالبهاء (فرزند و جانشین حسینعلی بهاء) نیز در ادامه سیاست پدر، روابط با روس تزاری را تا حدود جنگ جهانی اول ادامه داد13 و پس از آن تاریخ به علت تضعیف و فروپاشی امپراتوری تزاری، لندن را به جای پایتخت تزار برگزید و در قضیه اشغال نظامی قدس توسط ژنرال النبی (فرمانده قشون بریتانیا) در بحبوحه جنگ جهانی اول، انبارهای آذوقه خویش را به روی سربازان گرسنه انگلیسی گشود و راه را برای سیطره آنها برقشون مسلمان عثمانی هموار کرد.14 پس از سلطه انگلیسیها برقدس نیز در لوحی که خطاب به نصرالله باقراوف - و در واقع بهائیان ایران - صادر نمود، با خوشحالی، از اشغال فلسطین توسط بریتانیا یاد کرد و نوشت: <در الواح، ذکر عدالت و حتی سیاست دولت فخیمه انگلیس مکرر مذکور، ولی حال مشهود شد و فیالحقیقه اهل این دیار بعد از صدمات شدیده به راحت و آسایش رسیدند.>15 در نوشتهای دیگر، وی سلطه غاصبانه انگلیس برقدس را <برپا شدن خیمههای عدالت> شمرد، خداوند را براین نعمت بزرگ! سپاس گفت و تأییدات جرج پنجم، امپراتور بریتانیا، را مسئلت کرد و خواستار جاودانگی سایه گسترده این امپراتور دادگستر! بران سرزمین گردید!16
بهائیت و استعمار روس تزاری
راجع به پیوند بابیت و بهائیت، به ویژه حسینعلی بهاء (بنیانگذار بهائیت) با امپراتوری متجاوز تزاری که کارنامهای آکنده از ستم و تجاوز مستمر به ایران اسلامی و دیگر کشورهای مسلمان منطقه دارد، شواهد و قرائن زیادی در تاریخ وجود دارد که شرح آن کتابی مبسوط میطلبد.
بهائیت پیوند با بیگانه خصومت با ملت(۱)
میرزا علی محمد شیرازی (باب)، بنیانگذار آیین <بابیت>، در سال 1260ق ادعا کرد که باب و نایب خاص امام زمان شیعیان است و جمعی نیز (به انگیزههای گوناگون) به وی گرویدند. او بعداً پا را فراتر نهاد و داعیههای بزرگتری چون مهدویت، رسالت و ربوبیت را مطرح ساخت و اتباع خویش را در کتاب خود <بیان>، به رفتار تند و اعمال خشونت نسبت به مخالفان، یعنی مسلمانان، فراخواند که حاصل کار، آشوب و اغتشاش خونین بابیان در نقاط مختلف ایران بود و دستگاه حکومت (به زمامداری امیرکبیر) را برای بازگرداندن امنیت به کشور، به سرکوبی آنان وادار کرد.