ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

حکیم، حکیم بود

حکیم، حکیم بود  
 
در سالهای اخیر، به بسیاری از سیاستمداران، به راست یا دروغ، لقب «حکیم» دادند. اما مرحوم «سید عبد العزیز حکیم» رئیس مجلس اعلای اسلامی عراق، که به تازگی و پس از مبارزه دو ساله با مرض سرطان جان به جان آفرین تسلیم کرد، واقعاً اسم با مسمایی داشت و تصمیم‌های شجاعانه و جسورانه ایشان برای احقاق حق ملت مظلوم و ستمدیده عراق، دلیل قاطعی بر حکمت و درایت کم نظیر ایشان است.
حکیم، حکیم بود  
در سالهای اخیر، به بسیاری از سیاستمداران، به راست یا دروغ، لقب «حکیم» دادند. اما مرحوم «سید عبد العزیز حکیم» رئیس مجلس اعلای اسلامی عراق، که به تازگی و پس از مبارزه دو ساله با مرض سرطان جان به جان آفرین تسلیم کرد، واقعاً اسم با مسمایی داشت و تصمیم‌های شجاعانه و جسورانه ایشان برای احقاق حق ملت مظلوم و ستمدیده عراق، دلیل قاطعی بر حکمت و درایت کم نظیر ایشان است.

البته در اینجا باید اشاره کرد که تشییع شکوهمند پیکر این مرحوم در عراق، نشان از قدردانی بسیار زیاد مردم این کشور از زحمات و تلاش‌های خستگی ناپذیر ایشان دارد.

سید عبدالعزیز حکیم در سال 1328 ه.ش در نجف اشرف در خانواده مرجعیت متولد شد. پدر ایشان مرجع بزرگوار تقلید آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم بودند. ده برادر و چهار خواهر، فرزندان این خانواده گرامی را تشکیل می‌دادند.

خانواده حکیم در عراق با سختی‌ها و تحمل تهمت‌ها و شهادت‌ها، عجین است؛ اما همه این توطئه‌ها نتوانست این خانواده بزرگ را از ملت عراق جدا کند و همیشه رابطه تنگاتنگی بین آنها و مردم عادی و طبقات مختلف اجتماعی برقرار بود.

هرگز از یاد نمی‌رود مواضع مردمی مرجع بزرگ جهان تشیع حضرت آیت‌الله العظمی سید محسن حکیم برای ایجاد صلح بین قبایل متخاصم در شهر نجف اشرف، که به جز ایشان هیچ شخصیت دینی و سیاسی دیگری نمی‌توانست این کار را به نحو احسن انجام دهد. و یا هنگامی که دولت جائر و ستمکار بعثی در عراق، تهمت جاسوسی به فرزند مرجع بزرگوار و برادر بزرگتر مرحوم سید عبد العزیز، یعنی سید مهدی حکیم زدند و او مجبور شد از عراق هجرت کند، مردم عراق، هرگز این تهمت‌ها را نپذیرفتند و همچنان از مرجعیت دینی خود پشتیبانی کردند تا اینکه بزرگ این خاندان، سید محسن حکیم دار فانی را وداع گفت و تشییع بی نظیر ایشان در نجف اشرف، این رابطه دینی، مذهبی و دو طرفه بین مردم و مرجعیت را بسیار عالی و شکوهمند به نماش گذاشت.

پس از وفات مرجع بزرگ و قدرت یافتن صدام و طرفدارانش در عراق، وضعیت این خاندان بسیار سخت و دشوار شد و گروهی از آنها مانند سید محمد باقر حکیم و سید عبد العزیز حکیم از عراق مهاجرت کردند و گروه دیگری که در عراق ماندند، توسط جلادان بعثی به شهادت رسیدند.

اما با تشکیل مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در تهران و آمدن برادران حکیم از سوریه به ایران، بار دیگر صفحه جدیدی از مبارزه و جهاد در تاریخ این کشور توسط این خاندان گشوده شد.

به نظر گروهی از مطلعین از تاریخ معاصر عراق، این دو برادر در مدت مبارزه خود در ایران نقش‌های حساس و پرمخاطره را بین خود تقسیم کردند و پس از انتخاب سید محمدباقر حکیم به ریاست مجلس اعلای انقلاب اسلامی در عراق، نقش رهبری و هدایت به عهده وی قرار گرفت و مرحوم سید عبد العزیزحکیم نیز مسئولیت بخش سیاسی این انقلاب اسلامی را پذیرفت؛ بخشی که خطرات فراوانی داشت و ممکن بود در طول مسیر به مسئول این بخش به دلیل ارتباطات فراوان و متنوعی که می‌بایستی با مخالفین نظام بعثی، برقرار می‌کرد، تهمت‌ها و افترا‌های فراوانی زده می‌شد.

اما مرحوم سید عبد العزیز حکیم، همه این خطرات را به جان پذیرفت و برای تحقق اهداف مجلس و سقوط نظام بعثی در عراق تلاث خستگی ناپذیر خود را ادامه داد. به ویژه هنگامی که با مسئولین غربی و آمریکایی مخالف نظام بعثی وارد مذاکره شد، گروهی از انقلابیون سیاسیتمدار بی اطلاع و کج فهم عراقی، می‌خواستند او را در برابر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران قرار دهند که ایشان با حکمت و درایت بالای خود، این توطئه و دیگر مشکلات را پشت سر گذاشت تا اینکه نظام بعثی در عراق سقوط کرد. و ایشان پیش از برادر بزرگتر خود به عراق رفت تا با پذیرش این خطر، ضمن شرکت در اداره امور این کشور، صحنه را برای فرصت طلبان خالی نگذارد.

 پس از شهادت مظلومانه شهید محراب عراق، سید محمد باقر حکیم، ایشان با جدیت بیشتر به برنامه ریزی برای ترسیم آینده عراق پرداخت که نمونه بارزآن برنامه فدرالی کردن نظام سیاسی عراق که موافقین و مخالفین فراوانی در داخل و خارج عراق داشت و سپس با کمک و مساعدت سایر گروه‌های اسلامی و ملی این کشور، جبهه عراقی موحد را تشکیل داد و خود رهبری آن را به عهده گرفت و با یاری مرجعیت دینی در عراق اکثریت کرسیهای مجلس ملی عراق را بدست گرفت و دولت مردمی را بر سر کار آورد.

در این مدت، هرگز فعالت‌های سیاسی، سید عبد العزیز حکیم را از ارتباطات مردمی با مردم عادی و عشایر و طبقات مختلف عراق باز نداشت. ایشان در دیدارهای مردمی، نظریات سیاسی خود را با مردم عراق در میان می‌گذاشت و با آنها و بزرگان عشایر در رابطه با طرح‌های مهم و دراز مدت برای بهبود وضعیت این کشور نفتی ثروتمند که اکنون گرفتار اشغال شده، به رایزنی می‌پرداخت.

این مرحوم، پس آزمون و خطاهای فروانی که در سالهای اخیر در صحنه سیاسی عراق رخ داد و پس از جابه‌جایی‌هایی که در احزاب و گروه‌های عراقی صورت گرفت و در حالی که یکی از طرح‌های سیاسی بزرگ خود را یعنی تشکیل جبهه ملی عراق، در حال اجرا می‌دید، و هنگامی که بر بسیاری از مشکلات فائق آمده بود، در برابر مشکل أجل نتوانست مقاومت کند و سرانجام با تقریباً نیم قرن تلاش و کوشش و مجاهدت، دار فانی را وداع گفت و به پدر بزرگوار و سایر برادران شهیدش پیوست (‌هفت برادر ایشان را رژیم بعث عراق و برادر بزرگترش نیز تروریست‌های مزدور عراقی، به شهادت رسانده بودند). ایشان که از شاگردان درس خارج آیت الله شهید سید محمدباقر صدر بود، تا آخرین روز حیاتش در راه استوار و محکمی که استاد شهیدش برای آینده روشن عراق ترسیم کرده بود، ثابت قدم ماند.

روحش شاد و راهش پاینده پر رهرو باد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد